جدول جو
جدول جو

معنی مهدی شیرازی - جستجوی لغت در جدول جو

مهدی شیرازی(مَ یِ شی)
ابن حاجی میرزا صادق بن میرزا ابوطالب کلانتر. شاعر بود و در قرن دوازدهم می زیست. از اوست:
شمع از تف آهم اگر افروختن آموخت
پروانه هم از سوختنم سوختن آموخت.
(از فرهنگ سخنوران) (از فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 105).
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ یِ شی)
رجوع به اهلی شود، شتابی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آماده شدن کودک بگریستن. (ناظم الاطباء). بگریستن آماده شدن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
از شاعران معاصر سام میرزای صفوی بود و در زمان شاه اسماعیل صفوی در سپاهیگری به مقام بلندی رسید. در نقاشی نیز دست داشت. درگورستان سرخاب تبریز مدفون است. غزل زیر از اوست:
حدیث درد من گر کس نگفت افسانه ای کمتر
وگر من هم نباشم در جهان دیوانه ای کمتر
وگر بی نام و ناموسم فراغم بیشتر باشد
وگر بی خان و مانم گوشۀ ویرانه ای کمتر
از آن سیمرغ را در قاف قربت آشیان دادند
که شد زین دامگه مشغول آب و دانه ای کمتر.
و رجوع به تحفۀ سامی ص 113 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دِ)
شیخ مفید شیرازی، ابن میرزا محمد نبی بن محمد کاظم بن شیخ عبدالنبی (متولد 1250 هجری قمری). مؤلف تذکرۀ ’مرآه الفصاحه’ و متخلص به داور از شاعران قرن سیزدهم هجری است. از اوست:
گر شود ای صنم تو را در بر خویشت آرما
سر بنهم به پای تو جان به رهت سپارما.
و رجوع به فارسنامۀ ناصری گفتار دوم ص 63 و فرهنگ سخنوران تألیف خیام پور و تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ج 1 ص کح شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ مِ)
نجفعلی، برادر میرزا ابراهیم منظور و از نزدیکان حسینعلی میرزا، فرمانفرمای فارس بوده و شبها در بزمهای او قصه میخوانده است و غزلهایی نیز سروده. (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 571)
لغت نامه دهخدا
(هَُ یِ شی)
میرزا محمدعلی. از آغاز زندگی نزد علمای فارس تحصیل کرده سپس به بلاد عراق آمد و در تهران ساکن شد و مدتی بعد به اصفهان رفت. وی از معاصران رضاقلیخان هدایت مؤلف مجمعالفصحاء بوده است. این غزل از اوست:
زاهد که از حلال شناسد حرام را
اواز چه خورد خون دل خاص و عام را
شربت به دست غیر و به دست حبیب زهر
انصاف ده که من بستانم کدام را
ساقی بهای جام ز ما ملک جم گرفت
زآن پیش تر که جم بزند نقش جام را
خام است شیخ صومعه، ساقی بیار جام
لیکن ز آتشی که کند پخته خام را.
رجوع به مجمعالفصحا چ سنگی تهران ج 2 ص 566 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
سیدمهدی فرزند میرزا غیاث عرب نسابۀ طباطبائی. از شاعران قرن یازدهم است. در شیراز تحصیل کرد و سپس به اصفهان رفت. از اوست:
دم مسیح چمن در هوای بوی تو بود
که غنچه سربه گریبان جستجوی تو بود
هنوز حیرت امکان در عدم می زد
که عکس روی تو آیینه دار روی تو بود.
(از تذکرۀ نصرآبادی صص 163-164) (از فرهنگ سخنوران)
لغت نامه دهخدا